وب سایت آموزش قوانین مالیاتی

زمان مناسب ترک کار

  • نویسنده : محمدجواد عظیمی فرد

  • تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۲/۱۳

  • تاریخ بروزرسانی : ۱۴۰۱/۱۱/۰۱

  • ثبت نظر

بانک جامع بخشنامه ها

آموزش مالیات

زمان مناسب ترک‌کار

نکات کلیدی ترک کار و رشد همه جانبه

در ادامه متن ویدیو به شرح زیر است که می توانید از آن استفاده کنید:

زمان مناسب ترک شغل میتونه برای یک کارمند باشه، برای یک فردی باشه که داره به صورت پروژه ای کار میگیره مثل خود ما که داریم پروژه ای کار میکنیم؛ و حالا این کارمند میتونه دولتی باشه یا خصوصی یا ممکنه حسابدار باشه و چون من بخصوص این چند وقت اخیر اینقدر این چالش رو دیدم بین بچه های مالی، یعنی مثلا اون فرد در یک شرکتی حسابداره و به هر دلیل میخواد شغلش رو عوض کنه، یعنی جایی که کارمیکنه رو میخواد ترک کنه بره یک جای دیگه یا کارفرما راضی نیست یا خودش راضی نیست یا از درآمدش راضی نیست؛ و آنقدر برای خودش حواشی ایجاد میکنه و آنقدر اجازه میده دیگران براش حواشی ایجاد کنند، نمیتونه تصمیم درست رو بگیره.

این فقط برای حسابداران نیست، برای هرکسی که میخواد شغلش رو عوض کنه، نکاتی که میگم میتونه خیلی مناسب باشه. دوستان ما یک وقتایی میبینیم؛  فرض کنید یک حسابدار یا کسی که در جایی کار میکنه، حالا ما ترجیحمون رو گذاشتیم رو کارمند ولی بازه خیلی از این بزرگتره. این کارمند وقتی داره کار میکنه، اول اینکه روز اولی که میخواد وارد اون سازمان بشه چه دولتی چه خصوصی، خیلی هیجان داره خیلی مشتاقه، خب طبیعیه اگه اون هیجان و اشتیاق هم نباشه اصلا وارد اون سازمان نمیشه، اصلا پیگیر استخدام نمیشه. پس خیلی روز اول براش جذاب بوده، یک معیارهایی داشته. اگر ما بتونیم معیارهای روز اول را به خاطر خودمون بیاریم، خیلی در ادامه کار کمک کننده هست.

وقتی استخدام شد، بعد از یک زمان که استیبل شد، کارش روتین میشه و شرایط کاری براش روان میشه و به اصطلاح همه چیز رو روی یک انگشت میچرخونه، حتی اگه یک روز هم مرخصی بگیره تلفنی همه کارهارو میتونه هندل کنه. بعد زمانی که خیلی روانتر میشه، حقوق ثابت میشه، توی اون سازمان یک جایگاه پیدا میکنه، بعد از مدتی ایرادات و نارضایتی ها بالا میاد؛  چرا این اتفاق میفته؟ اولا چرا نارضایتی ها میان بالا؟

یک دلیل خیلی واضح داره، نارضایتی به این دلیل بالا میاد که شما کاملا روتین شدید همه چی براتون ثابته، هیچ پیشرفتی به لحاظ درآمدی یا شغلی نداری، ارتقا شغلی نداری.  زمانی که روند کاملا یکدست شد، نارضایتی خیلی سریع بالا میاد، این پروسه میتونه 5-10 سال طول بکشه یا حتی 2-3 ماه. یعنی انقدر بازه بزرگی داره. بستگی داره کجا کار کنید شغلتون چی باشه، خیلی آیتم های زیادی داره، ولی ممکنه یکنفر بعد از 10سال به نارضایتی برسه، ممکنه یکنفر بعد از 3 ماه به نارضایتی برسه.

معمولا در سازمان ها و ارگان های دولتی در بازه های بزرگتر به نارضایتی میرسن؛  چون اول کار مزایایی هست، کم کم میتونن ارتقا پیدا کنن و ما میبینیم افرادی که در بازه 5 سال به بالا در ارگان های دولتی کار میکنن کم کم نارضایتی ها بالا میاد. حالا بریم سراغ سازمان های خصوصی، در سازمان های خصوصی چون تصمیمات کوچیکتره و نیاز به مراجع خاصی نداره، نارضایتی و روتین کارمندی خیلی سریع میتونه ایجاد بشه، بستگی به خود کارمند هم دارد مثلا خیلی خلاق و پرجنب و جوش باشه، اون سازمان کشش نداره این روهندل کنه تا از پتانسیل اون کارمند استفاده کنه، خب طبیعتا 2ماه 3ماه یا 6ماه بعد به اون روتین و نارضایتی میرسد.

وقتی اون کارمند به نارضایتی میرسه، غر زدن ها شروع میشه، اول صیح غر میزنه، رئیسش حرف میزنه غر میزنه، به هیچکسم اگر غر نزنه، که بخواد رعایت کنه یا یکسری مهارت های فردی بلد باشه یا هرچیزی، زبانی غر نزنه، توی دل خودش غر میزنه، یا بدتر و عمیقتر در ناخودآگاهش غر میزنه، یعنی کلا حس بدی داره ولی نمیدونه چرا؟حس خوبی به اون سازمان نداره، اونجاست که داره تو ناخودآگاهش غر میزنه.  بعد چه اتفاقی میفته؟

دیگه تو از کارت راضی نیستی، فقط میخوای کار کنی یک باری از روی دوش خودت برداری، رفع مسئولیت میکنی، دنبال درست کار کردن، پیشرفت سازمان یا خودت و باکیفیت بودن کار نیستی. بریم سراغ بحث مالی، بچه های حسابدار که من بیشتر باهاشون سروکار دارم رو میبینیم، البته کارمندهای جاهای دیگه رو هم میبینیم ولی با بچه های حسابدار طبیعتا ارتباط عمیقتری دارم.

من میبینیم بچه های حسابدار از یک جایی به بعد درگیر روتین میشن، حالا در بحث حسابداری که الان هم مخاطبان این ویدیو بنظرم باید بچه های مالی باشن، اینجوریه که این روتین یک وقتهایی حجم زیاد کار میشه، یعنی اول اینکه اکثرا ادعا دارند از وقتی ما وارد این سازمان شدیم همه ی سیستم نرم افزاری ،حسابداری، سندها و بایگانی ها از کارافتاده بوده، ما این مدت 3ماه یا 6ماه زحمت کشیدیم و راه انداختیم.

بعد از این به خودش میاد و میبینه باید ارزش افزوده رد کنه، اینطرف و اونطرف رو نگاه میکنه باید 169 رو بزنه، مغایرت بانکی داره، درگیر اظهارنامه میشه، درگیر حسابرسی میشه، بعد اینها درگیر رسیدگی میشه، همزمان با اون دوباره درگیر ارزش افزوده میشه، فصل بعد، سال بعد.  این حجم زیاد کار؛  ممکنه سازمان کوچک باشه و یکنفر حسابدار داشته باشه، البته به تناسب بزرگتر بودن سازمان حسابدارها بیشتر میشه و اینها هم بار زیادی به دوش دارن.

یعنی یک وقت هایی سازمان حواشی نداره، ارتقا شغل و درآمد هست، ولی نارضایتی از جنس کاره، یعنی حجم زیاد کار خستش میکنه، میگه من میخوام دو روز برم مرخصی یه روز تعطیلاته، یه روز بین التعطیلینش رو میخوام برم مرخصی نمیذارن، یا من یک هفته مرخصی میخوام که استراحت کنم، خسته شدم؛  این دیالوگا خیلی براتون آشناست، نمیتونم برم، حالا یا نیرو نیست یا کار زیاده یا کار مونده یا یک پارت جدید واردات داشتیم، رسیدگی داریم، حسابرس گفته این رو به من بده، و این داستان ها خیلی میتونه آزاردهنده باشه اگر نتونیم به درستی مدیریت کنیم.

حالا جلوتر میخوام یکسری راهکارها بهتون بگم، تا اینجا خواستم یک توضیحاتی بدم که بدونید راجع به چه چیزی میخوام حرف بزنم، جنس دغدغه من چیه.

دوستان در مورد اینکه یکسری توقعات به وجود میاد، به فرض مثال، شما میخواید برید مرخصی، حق قانونیتونه دیگه، شما در سال یک بازه مرخصی دارید که میتونید استفاده کنید، حالا کارفرما میتونه بیشترش کنه یا نه براساس قانون باشه. اتفاقی که میفته اینه که وقتی اون حسابدار از روز اول با شور و هیجان میاد، یکمقدار توقعات کارفرما رو بالا میبره.  یعنی مثلا ساعت 5 بعدازظهر باید تعطیل بشه تا 7-8 میمونه تا 10 میمونه، روزای جمعه میاد روزای تعطیل رسمی میاد که کار هندل بشه، دوستان اینا کاملا اشتباهه، اگر میخواید دلسوزی کنید و کارتون رو درست پیش ببرید، باید در اون چارچوب زمانی که توسط قانون و کارفرما، با توافق خودتون برات مشخص شده، درست و حسابی و دلسوزانه کار کنی، از کارت نزنی، موبایلت رو چک نکنی، از زیر کار درنری ، یعنی اینجوری هیجان خودت رو نشون بده، چه دلیلی داره که شما بگی خب مثلا فردا رسیدگی و حسابرسی فلانه، من تایم کم آوردم، خب اشکالی نداره بذار کارفرما جریمه بشه.

 میخوام بگم حد حدودها باید خیلی محکم اجرا بشه.  اگر واقعا به مرخصی نیاز داری که استراحت کنی، خسته شدی، فکرت آروم بشه، یا به هر دلیلی، دلیل نمیشه که کارفرما گفت فردا باید بیای، فردا رو برو ولی بهش بگو باشه یه روز دیگه به جاش میرم مرخصی، یعنی میخوام بگم روی ضوابط و قرارداد خودت محکم باش؛ هم توقعات برای کارفرما ایجاد نمیشه و هم در آخر کار وقتی میخوای ترک کنی بگی من خیلی برای اینجا مفید بودم من اشتباه کردم کاش فلان روز با ممیز این کارو نمیکردم، ای کاش از جیب خودم فلان جا هزینه نمیکردم، خب چرا؟

تو که میدونی آخرش چطور میشه پس چرا از اول با ضوابط پیش نری که هم کارفرما راضی باشه هم خودت.  مورد بعدی که میخوام راجع بهش صحبت کنم و خیلی مهمه و کلا به خاطر همون این ویدیو رو ضبط کردم، اینه که وقتی یک نفر بعد از تمام اتفاقاتی که افتاد و به ته خط رسید میخواد شغلش رو عوض کنه؛  یا کارفرما بهش میگه که من از تو راضی نیستم یا اینکه کارفرما بگه من یک بازه زمانی به تو فرصت میدم این اتفاقات رقم بخوره، یا بری این مهارت رو کسب بکنی یا اگه این عادت بد رو داری ترکش کنی یا هرچیزی، یعنی یا کارفرما میگه برو یا میگه یک ددلاین به تو میدم که یا خودت رو اصلاح کنی یا بری، کاری باهات ندارم، یا حالت سوم و چهارم که برعکسه، یعنی تا اینجا برای کارفرما بود اینجا برای کارمنده.

کارمند به کارفرما میگه من یک ددلاین به تو میدم این چیزارو برای من فراهم کن، فلان کامپیوتر، فلان میز، اتاق رو برای من درست کن و. . .  یا میگه من نمیتونم ادامه بدم و میرم. دوستان اینکه کارمند توی آخرین مورد وقتی میگه من نمیتونم ادامه نمیدم، خیلی کار خوبیه، من خودم از این کارمندا خیلی کم دیدم؛ چرا؟ چون این کارمند میگه من نمیتونم ادامه نمیدم ولی نمیره میمونه و غر میزنه، یا اینکه کارفرما میگه باشه تو بمون من حقوقت رو زیاد میکنم یا فلان شرایط کاری رو برات فراهم میکنم، ولی واقعیت اینه که یک زمان کارفرما میگه برو خداحافظ یا یک وقتی هم واقعا ناز کارمندش رو میکشه، حالا فعلا با درست و غلط بودن رفتار کارفرما کاری ندارم ولی الان صحبتم روی بحث کارمنده.

یک وقتی اگر تصمیم گرفتید شغلتون رو عوض کنید یا کلا از اون سازمان بیرون برید، اگر واقعا به اون نتیجه رسیدید يعني ياد روزاي اول بيفتيد كه با چه شور و نشاطي اومديد توي اين سازمان، بعد بگو كه الان توي اين مدت من چه چيزهايي بهم اضافه شده؟  آيا مهارت هاي فردي چيزي به من اضافه شده؟

دوستان مهارت هاي فردي خيلي مهمه، من هرجا هر ويديويي ضبط كردم بهش اشاره كردم، چون اگر مهارت هاي فردي نباشه مهارت هاي تخصصيتون ديده نميشه و نميتونيد ازش استفاده كنيد، يا اينكه بگيد من چه مهارت هاي تخصصي ياد گرفتم، ١٦٩ بلد نبودم ياد گرفتم، فلان سند حسابداري فلان نكته و. . . ، چي ياد گرفتم؟  از اين گذشته اينجا چه پولي دراوردم؟ چقدر تونستم پول دربيارم؟  چه مزايايي براي من داشت اينجا؟

وقتي اينارو بررسي كنيد خيلي راحتتر ميتونيد تصميم بگيريد و در آينده اگر من قرار باشه اينجا بمونم چه چيزاهايي قراره بهم اضافه بشه؟ چه به لحاظ مالي چه به لحاظ تخصصي.

من هميشه ميگم كه كارفرما داره يك پولي به يكنفر ميده كارش رو هندل ميده، اون كارمند هم داره كل عمرش رو ميذاره براي اون سازمان بابت پولي كه ميگيره كار انجام ميده، پس مبلغ دريافتيش هم خيلي مهمه، چون كارمند داره كل عمرش رو ميذاره، داره زمان و انرژيش رو ميذاره، عمرش رو ميذاره.  عملا كل روز داخل سازمان درگيره، پس بايد يك چيز متقابل و دوطرفه باشه.

وقتي كه كارمند بخواد از اونجا بره اگه بتونه اين رو تشخيص بده كه من تا الان چه چيزهايي كسب كردم؟ آيا موندنم به صلاحه؟ يا اينكه من در آينده قراره چه چيزهايي كسب كنم؟ اگر بتونه اين رو براي خودش تشخيص بده خيلي راحت ميره نه غر ميزنه نه هربار با يكي حرف بزنه كه بيشتر غر زدن باشه تا مشورت كردن، كه البته مشورت هم به جز موارد خاص لازم نيست.  اگر بتونه اينهارو تشخيص بده به راحتي ميتونه تصميم بگيره كه بمونه يا بره.

دوستان من خودم يك ايده دارم، حتي زماني هم كه كارمند بودم با همين ديدگاه نگاه ميكردم الان هم پروژه هايي كه ميرم با بچه هاي حسابداري سعي دارم خيلي ارتباط دوستانه و نزديك برقرار كنم، وقتي باهم حرف ميزنيم بازهم همين ديدگاه رو بهشون ميگم، ميگم هيچوقت به اون شركتي كه داريد براش كار ميكنيد عرق نداشته باش خودتو براش نكش تا زماني كه اونجايي سنگ تموم بذار صدت رو براش بذار، با جون و دل كار كن، هرچي بلدي رو كن، به رشد سازمان بايد كمك كني، ولي اينكه بخواي بگي من ميخوام تا بازنشستگيم اينجا بمونم اگه اينجا نباشه جاي ديگه نيست به من كار يا حقوق بده، مثلا فرض كنيد جايي داريد ١٥ تومن حقوق ميگيريد فكر ميكنيد خيلي عدد خوبيه و فقط اين سازمان ميتونه اين حقوق رو بده

دوست عزيزم كمي فكر كن، اگر داري ١٥ تومن ميگيري البته تا ٨٠-٩٠مواقع داري به اندازه تخصصت حقوق ميگيري.   اگر بري يك جاي ديگه چون مهارتت به حدي بالا هست، ميتوني همينقدر يا بيشتر هم حقوق بگيري، چيز خاصي نيست و ربط به شهر يا صنعت و. . . نداره. يكم از اين ذهنيت پياده شيد بذاريد ذهنتون سكوت كنه، اين مقاومت هارو كنار بذاريد يكم منطقي فكر كنيد.

من خودم آدم ميشناسم همين الان كه دارم اين ويديو رو ضبط ميكنم ماهي ٢٨تومن حقوق ميگيره در يك سازمان نيمه خصوصي، براي يكسري نكات ريز ١٦٩ به من زنگ ميزنه، يكسري نكات خيلي ساده و. . .  و داره ماهي ٢٨تومن درمياره حالا شايد بگيد اينجا تهرانه ما شهرستانيم نه تو شهرستانم الان من كلي پيشنهاد كار دارم چه پروژه كارمندي يا هرچيزي.

ببينيد شركت ها هميشه پول دارن، حتي اشخاص حقيقي نه فقط شركت ها. كارفرما هميشه پول داره. نمیخواد که توهم توی ذهنت فروش و درآمد و تعداد کارمندش رو حساب کنی، حتی اگر هم پول نداشته باشه، ببینه تو کار بلدی، برات جور میکنه. چون میگه اگر من این رو بیارم باعث رشد من میشه. پس نگو اینجا عرف کار 4-5 تومنه. تو خودت رو بالا بکش مهارت های فردیت رو ارتقا بده، مذاکره یاد بگیر فن بیانت رو خوب کن، مهارت های تخصصیت رو ارتقا بده، بلد باش چجوری با کارفرما تعامل کنی، خیلی راحتتر درآمدت زیاد میشه حتی یک جا ممکنه بگه تو بیا سهامدار اینجا شو.

  البته طبیعتا روز اول این اتفاق نمیفته، یک پروسه تکاملی داره. میخوام بگم که این ذهنیت اشتباهه اگر تو داری تو اون سازمان 15تومن میگیری، ترست این نباشه که اگه من از اینجا رفتم بیرون کی به من اینقدر میده.  حالا تا کی کار پیدا کنم؟

دوست عزیزم اگر شما نیروی خوبی باشید، اهل حاشیه نباشی، کاربلد باشی، مهارت های فردی اولیه رو داشته باشی، بیکار نمیمونی. به جرئت میگم، این چیزیه که خودم بارها و بارها تجربه کردم و در یکسری دوستان هم دیدم، که اگر نیروی خوبی باشی، یکسری ویژگی های عمومی که کارفرما میخواد رو داشته باشی، به جرئت میگم یک نصف روز هم بیکار نمیمونی.

یعنی کافیه یک رزومه داشته باشی به محض اینکه از اون شرکت اومدی بیرون، نه اینکه هنوز تو اون شرکتی بگی برم ببینم کار پیدا میکنم یا نه، فرض کن کارت رو ترک کردی تسویه کردی، حالا تازه میخوای بگردی دنبال کار، نه اینکه اینجا کار میکنی بگی یه شغل پیدا کنم بعدش از اینور بیام بیرون.

میخوام بگم شما باید کارت رو ترک کنی تسویه کنی بعدش بگردی دنبال کار. باور کن که زیر یک روز کار پیدا میکنی.

دوست عزیز من به عنوان کسی که روزانه در چندین شرکت میچرخم، یا تلفنی یا یکسری شرکت ها که میشناسم یا اینکه حضوری میرم سر میزنم، همیشه دغدغه کارفرما این بوده که نیروی خوب نیست، نیرویی که بتونه کار رو انجام بده میگه آقای عظیمی‌فرد شما پیدا کن من بهش حقوق میدم، من میگم این کاری که شما میخواید 20تومن میخواد، قبول میکنه. میخوام از دید کارفرما هم به داستان نگاه کنید، میخوام منطقی کنم که ببینید چقدر راحت میتونید یک جای دیگه اگر کار برات خوب نیست با شرایط بهتر بری کار کنی.

دلیلی نداره 20سال بمونی جایی که هیچی بهت اضافه نشه، نه درآمدت افزایش خوبی داشته باشه، نه تخصصی رشد داشته باشی، از یک جایی به بعد روتین میشه.

روتین شدن در آخر میرسه به بی انگیزه شدن و غر زدن. شما هم به خودتون  هم به کارفرما لطف کن، شغلت رو عوض کن. اگر میتونی همونجایی که هستی شغلت رو تنوع بدی، برای خودت چالش ایجاد کنی، به رشدت کمک کنه، چه مادی چه معنوی، پس انجام بده، ولی اگر نمیتونی اونجارو ترکش کن. به کارفرما هم لطف کردی، چون کارفرما از یه جایی به بعد ازت ناراضی میشه. و این نکته خیلی مهمیه.

پس ترس این رو نداشته باش که اگر من از اینجا رفتم چه کسی به من حقوق یا کار میده؟ این ترس برای همه هست. اون زمان برای خودمم بود، ولی اجازه ندادم بر من غلبه کنه، وقتی میخواستم جایی رو ترک کنم با تمام جدیت میگفتم من تا این تاریخ میام اینجا، در یک بازه مثلا یک ماهه، یک بازه خوبی براش مشخص میکردم میگفتم در این بازه نفر جدیدت رو بیار، من کار رو کم کم بهش تحویل میدم از اینجا به بعد هم اینجارو ترک میکنم.

اينجوري نه من وجدان خودم رو اذيت كردم كه بگم كارشو درست تحويل ندادم، من هرگز از اين كارا نكردم، نه اجازه دادم كارفرما اذيت بشه و كارش رو زمين بمونه و اتفاقا با اين حركت من دوتا اتفاق خوب افتاد، اول اينكه حال دلم هميشه خوب بود هميشه درگير دعوا و برو و بيا و فلان نبودم، كارفرما هم هميشه حق و حقوقم رو كامل ميداد و اصلا اذيتم نميكرد، مورد دوم اينكه من بعدش با كارفرما رفيق ميشدم، يعني من با تمام كسايي كه پيششون كار ميكردم الان باهم دوستيم، چون خاطره خوبي از همديگه داريم، ولي من ميديدم كار روتين شده و اينجا ديگه جاي من نيست، ميگفتم من ديگه ادامه نميدم، ميگفت بمون حقوقت رو بيشتر ميكنم ميگفتم نه من نميتونم اينجا بمونم.

پس فكرنكنيد اگر از جايي به هرلحاظ ناراضي هستيد، ميتونه شرايط كاري باشه و. . . ، به هر دليلی اگر راضي نيستيد، دليلي براي غر زدن نيست، يا بمون اصلاح كن، روند رو بچين، سازمان رو اصلاح كن، اگر اصلاح پذير نيست، اونجارو ترك كن، به شرطي برات آورده ي مالي نداره و دانشت رو ارتقا نميده ترك كن.

دوستان من خيلي روي اين تاكيد دارم، اگر قرار باشه بري يك جايي كار كني عمرت و انرژيت و زمانت رو بذاري، بعد به لحاظ مالي و تخصصي هم هيچ ارتقايي پيدا نكني، پس چرا داري كار ميكني؟ اصلا چرا داري زندگي ميكني؟

اگر قرار باشه كه تو نتوني ارتقا پيدا كني، مثلا بگي من سال ١٤٠٠ كار كردم، درآمدم ٣ تومن بودم، كارفرما برام زيادش كرد، بعد ميگم خب چي بلدي؟ ميبيني نه از لحاظ دانش تخصصي هيچي اضافه نشده، خيلي خوبه كه درآمدت بيشتر شده، ولي حواست باشه اگر دانش تخصصيت رو ارتقا ندي، درآمدت از يه جايي به بعد ارزشي نداره

حتي اگر يك شرايطي هست كه دانش تو كفاف كارفرما رو ميده و تمام مسائل رو هم به صورت عالي هندل ميكني، وقتي دانش تخصصيت رو ارتقا ندي، از يه جايي به بعد اگر با كارفرمات به مشكل بربخوري، نميتوني بري تو سازمان هاي ديگه كار بكني، يا اگر بخواي كار كني، مثلا اگر اينجا ١٥تومن حقوق گرفتي، تو سازمان هاي ديگه به سختي با ١٥تومن كار پيدا ميكني، چون تو فقط مسائل اين سازمان رو ميتوني حل كني

فرض كنيد مثلا به عنوان پيمان كار شركت، تو فقط مستئل مربوط به پيمان كاري رو بلدي، اگر رفتي يك جاي توليدي كار كني بلد نيستي درست كار كني، يا مثلا اظهارنامه مالياتي رو باید چكار كني، معافيت مالياتي كدومه، ولي خب چون سايتمون حسابداريه، بيشتر مثال حسابداري ميزنم، پس خيلي مهمه كه شما به لحاظ تخصصي هم خودتون رو ارتقا بديد، اتفاقا اگر به لحاظ مالي رشد نكنيد به لحاظ تخصصي رشد كنيد، خيلي تضمينش بهتره، از رو هوا كار پيدا ميكنيد، ميتونيد كار بهتر پيدا كنيد.

كاري كه من خودم انجام ميدادم، بعد از اينكه از كارم تعطيل ميشدم ميرفتم خونه، مينشستم قوانين و بخشنامه ميخوندم به لحاظ مالياتي و حسابداري دانش خودم رو ميبردم بالا، بعد كار ميكردم كارمند، آگهي ميزدم توي ديوار مشاوره مالياتي، چندتا شركت پيدا ميكردم ميگفتم به عنوان مشاور مالياتي ميتونم كنارتون باشم، يك چيزي كه ازم انرژي هم نگيره و يك كمك درآمد هم برام باشه. چه وقت چنين اتفاقي ميفته؟ وقتي تو دانشت بره بالاتر، نه درآمدت، همه اينها به خاطر درآمده

من با خود درآمد مشكلي ندارم، اگر قرار باشه كار كني درآمدت رشد نكنه كه به درد نميخوره، ولي ميخوام بگم كه اگر قراره يكيشون فقط بره بالا، من ميگم تخصص بايد بره بالا، كما اينكه هردو بايد برن بالا، چون وقتي شما تخصصتون بره بالا، يك حالتيه كه بيمه ميشي، هرجا بري كار برات هست، هرجا بري ازت مشاوره ميخوان، هرجا بري دوست دارن كارش رو بدن به تو، فقط كافيه كمي روي خودت كار كني، يك عده مهارت هاي فردي بلد باشي، و حجم خيلي خوبي از دانش تخصصيت خوب باشه

اگر من دارم در يك شركت توليدي كار ميكنم، طبيعتا همه مسائلش رو تقريبا دارم ياد ميگيرم، يعني چالش جدي برام نخواهد داشت، ولي خب برم كمي درمورد پيمانكاري و بازرگاني مطالعه كنم، اگر ميتونم با جاهاي ديگه لينك برقرار كنم، بكم اين كار شمارو من انجام ميدم، من بهت مشاوره ميدم، حالا ممكنه رايگان باشه يا پولي، حالا راجع به رايگان و پوليش هم من دوست دارم يك ويديو بسازم كه چه وقت با چه استراتژي كار رو بگيريم يا تخصص رو ياد بگيريم، پول دربياريم، چقدر كارآموز باشيم، اين هم كه بحث جداست.

پس اگر ميخوايد شغلتون رو ترك كنيد، اصلا ترس اين رو نداشته باشيد كه حالا كي به من كار ميده، زماني اين ترس منطقيه كه بگي من چي بلدم، من به تو حق ميدم ترست منطقيه و كاملا هم درسته؛  چون تو اين بازه اي كه تو اونجايي بايد خودت رو تقويت ميكردي، زيرپات خاليه، حق داري بترسي، ريشه اي به لحاظ تخصصي نداري، كه البته من قبلا هم در لايوهايي كه گذاشتم يا مقالاتي كه در سايت گذاشتم، خيلي اين رو توضيح دادم، شما با تكنيك ٢٠ساعت خيلي راحت ميتونيد سختترين مهارت رو ياد بگيريد، يادبگيريد حسابرسي و.  . .  ياد بگيريد، هرچيزي، با ٢٠ساعت ميتونيد به ٥٠درصد استانداردها برسيد،  يعني خيلي سطح خوبي داشته باشيد فقط كافيه تمركز و پشتكار داشته باشيد بخوايد مطالعه كنيد، خيلي ساده است،

هرجا فهميدي كافيه بپذيري كه من اشتباه كردم، دوستان با اين پذيرش بنظر من ٨٠درصد راه رو رفتيد. اینکه مقاومت کنید بگید شرایط اینجوری بود، فرصت نداشتیم، دغدغه داشتیم و. . . ، اگر نپذیرفتی هیچوقت نمیتونی این داستان رو اصلاح کنی و همیشه هم غر میزنی، ولی وقتی میپذیری، غری در کار نیست وخیلی راحت میتونی اصلاحش کنی و اصلا هم زمان بر نخواهد بود.

اگر در هر سازمانی هستید که به فکر تعویض شغلتون هستید، این نکات رو در نظر داشته باشید.  یک نکته دیگه که نکته آخر هم هست، یک دغدغه ای که بچه ها دارن و خیلیم ریزه، ولی خیلی هم جدیه، یعنی به ظاهر ریزه ولی من فکر میکنم صد درصد کاره. این هست که من که دارم اینجا کار میکنم، یک تعداد آدم زیردستمه، فلان ماشین شرکت دستمه، به من خونه دادن، فلان امکانات رو به من دادن، میدونی من اینجا مشاور کی هستم؟ میدونی چه برو و بیایی دارم؟ این یک دغدغه ای هست که خیلیا دارن به خصوص در سازمان های دولتی کما اینکه در سازمان های خصوصی هم زیاده.

من خودم چندسال پیش یک جایی کار میکردم که 4-5 نفر گوش به فرمان من بودن، ولی وقتی میگفتم فلان کار رو بکنید میدونستن که حرف من حرف مدیره. خیلی دایره امن کاذبی ایجاد میشه. بعد میگی درآمدت چقدره؟ میگه ماهی 6تومنه. خب چرا؟ اعتباری که برای تو درآمد نمیسازه به چه درد میخوره؟ خوبه که اون دفتر رو داری برو و بیا داری، همه اینها درست، همه هم این قدرت رو دوست دارن، اما اگر این اعتبار برای من درآمد نیاره من نتونم برای خودم یک زندگی خوب فراهم کنم یا اینکه برای تخصصی که دارم اهمیت قائل نشم و حقوق پایینی بگیرم، چه ارزشی داره؟

حالا ممکن هم هست ماهی 30 تومن حقوق بگیره ،ولی به ارزش خودت نگاه کن، اگر ارزشت ماهی 50 تومن هست چرا 30تومن بگیری؟ و تویی که اینقدر لیاقت داشتی، امین بودی، متخصص بودی، مهارت های فردی داشتی و. . . ، هر سازمان دیگه ای هم بری همین سطح رو به تو میدن، حالا ممکن هست که 2ماه اول اینطور نباشه ولی بعد خودبه خود شخصیتت این جایگاه رو پیدا میکنه.

اگر تو در این سطح هستی پس ترس این رو نداشته باش که رفتی جای دیگه، یک حسابدار یا مدیر مالی ساده میشی.   آدما چون قدرت رو دوست دارن، نمیخوان دل بکنن.

دوستان این دل نکندن سمه. یهو به خودت میای میبینی 50-6- سال از عمرت رفت، فقط پزش رو دادی و الانم هیچی نداری و نه کار خوب بهت دادن و نه جسارت این رو داشتی که کارت رو عوض کنی. چقدر میتونه براتون زجرآور باشه.   چرا اینکارو انجام میدی؟ اگر الان یک جایی هستی بهت جایگاه دادن، ماشین دادن، یا هر قدرت دیگه ای که بهت دادن که به خودت افتخار میکنی، پس تو لیاقتش رو داری هر سازمان دیگه ای هم بری اینهارو بهت میدن، ولی برو جایی که پول خوبی هم بهت بدن.

دوستان اینها همیشه باهمن، رشد تخصصی ، رشد مالی.   اگر قراره یکیشون رو انتخاب کنید رشد تخصصی رو انتخاب کنید یعنی اگر جایی هستید که بهتون پرستیژ دادن ولی حقوقت رشد نمیکنه اما میبینی تخصصی رشد میکنه بمون. داری از قدرتت استفاده میکنی، تخصصت هم که میره بالا، از یک جایی به بعد اینقدر برای خودت بزرگ میشی که هرجایی بری، هم بهت تخصص میدن، هم جایگاه و هم درآمد. ولی وقتی تخصصت هم در یک حدی مونده و رشد نمیکنه، چرا غر میزنی؟

دوستان خیلی مهمه که با خودمون صادق باشیم، بپذیریم مثلا میگیم من اینجا موندم چون وقتی زنگ میزنم میگفتم از فلان جا زنگ میزنم، همه کارم رو راه انداختن. وقتی گفتم من نماینده فلان شرکتم یا رفتم بانک گفتم من نماینده فلان شرکتم همه جلوم بلند شدن، این رو من بپذیرم که این جایگاه نباید من رو گول بزنه من رو از درآمدم، تخصصم و زندگیم بندازه با خودمون صادق باشیم.

اگر با خودمون صادق باشیم و بپذیریم، با اینکه خیلی سخته، ولی وقتی یاد بگیریم که با خودمون صادق باشیم، اول اینکه پذیرفتن برخی مسائل زندگی هم برامون راحت میشه، چون داریم تمرین میکنیم، خیلی راحت میشه و وقتی هم که داریم میپذیریم 80درصد راه رو رفتیم.

وقتی پذیرفتی دیگه غر نمیزنی، میگی حالا چیکار کنم، دنبال راهکاری. از اونجایی که دنبال راهکاری، رشدت شروع میشه.   از اونجاست که میتونی آدم دیگه ای بشی.

دوست داشتم این ویدیو رو براتون ضبط کنم، نکاتی بود که دوست داشتم بگم و بگم که اینقدر نترس، قرار نیست اتفاق خاصی بیفته، هیچکس گشنه نمونده،هیچکس از بیکاری نمرده.

من نمیگم برو بیکار شو، میخوام بگم که از ترک شغلت نترس، ولی با ضوابط. یک نکته ای الان یادم اومد، یک چیزی هم که خیلی مهمه، در همه تصمیماتی که میخواید بگیرید، این رو هم در یک مقاله هم در یک ویدیو آماده کردیم که گذاشتیم داخل سایت تحت عنوان صفر تا صد استخدام که رایگانه، میتونید ببینید، پس هر تصمیمی که میخواید بگیرید در حد 20 درصد خودت رو جای کارفرما بذار، یعنی اگر میگی آقای کارفرما من حقوقم کمه، کارفرما میگه خب مگه این آقای حسابدار داره چیکار میکنه؟ خب 7تومن میگیره من براش میکنم 8تومن، بیشتر از این برای من نمیارزه.

وقتی تو خودت رو بذاری به جای کارفرما دوتا اتفاق میفته اول اینکه خیلی عاقلانه تر و پخته تر میتونی تصمیم بگیری و باهاش حرف بزنی، دوما اینکه هیچوقت فراتر از انتظارات اون حرف نمیزنی، یعنی اگر یک جایی هم این داستان برای خودت پذیرفته نیست، فکر کارفرمات رو بهتر میتونی بخونی و اتفاقا برای کارفرما هم خیلی خوبه

مثلا وقتی داری باهاش حرف میزنی، تو 5 تومن حقوق میگیری بهش میگی که من 15 تومن حقوق میخوام، ولی وقتی یکسری موارد رو درنظر میگیری و 5 تومن رو میگی 8 تومن کارفرما هم خوشش میاد و طبیعتا هیچوقت هم حرفی نمیزنی که خارج از عرف باشه.

این مسائل خیلی جای کار داره، کمی بیشتر فکر کنیم، نترسیم، اگر قراره شغلی رو عوض کنیم با جسارت عوض کنیم.   عمرمون داره میره، واقعا میخوایم با عمرمون چیکار کنیم؟ با زمان و انرژیمون میخوایم چیکار کنیم؟ اگر میخوایم شغلمون رو عوض کنیم عوض میکنیم، غر زدن نداره، راهکار چیه؟ بریم بگردیم دنبال راهکار. اگر هم میخوایم بمونیم، قاطعانه بمونیم درگیر حواشی شدن شاید خیلی منطقی نباشه.

متن استعفا نامه

عواقب استعفا

بهانه برای ترک کار

دلایل خروج کارکنان از سازمان

ترک کار کارمندان

ترک کار به علت عدم پرداخت حقوق

ترک شغل چیست

دلایل ترک کردن شرکت توسط کارمندان خوب

چه زمانی باید استعفا داد

نظرات کاربران

تعداد نظرات : 0