استانداردهای حسابداری ایران

صفحه اصلی

قوانین و استاندارد ها

استانداردهای حسابداری ایران

حسابداری موجودی مواد و کالا (استاندارد 8)

حسابداری موجودی مواد و کالا (استاندارد 8)

آخرین اصلاحات: 1403/09/03

استاندارد حسابداری شماره ٨

حسابداری موجودی مواد و کالا

ردیف فهرست مندرجات شماره بند
0  مقدمـه‌         ١
1 دامنه‌ کاربرد  ٢
2 تعاریف‌ ٣
3 اندازه‌گیری‌ موجودی‌ مواد و کالا ٥ - ٤
4 بهای‌ تمام‌ شده‌ موجودی‌ مواد و کالا  ٢٠ - ٦
4-1 مخارج‌ خرید ٨ - ٧
4-2 مخارج‌ تبدیل‌   ١٦ - ٩
4-3   سایر مخارج‌   ٢٠ - ١٧
5 بهای‌ تمام‌ شده‌ موجودیها در واحدهای‌ خدماتی‌ ٢١
6 بهای‌ تمام‌ شده‌ تولید کشاورزی‌ برداشت‌ شده‌ از داراییهای‌ زیستی‌  ٢١- مکرر
7 روشهای‌ محاسبه‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ ٣٥ - ٢٢
8 خالص‌ ارزش‌ فروش‌ ٤٠ - ٣٦
9 ملاحظات‌ مربوط‌ به‌ تعیین‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ •٤٤ - ٤١
10 موارد کاربرد خالص‌ ارزش‌ فروش‌ ٤٥
11 • شناخت‌ موجودی‌ مواد و کالا به‌ عنوان‌ هزینه‌   ٤٧ - ٤٦
12 افشا  ٥٢ - ٤٨
13 تاریخ‌ اجرا ٥٣
14 مطابقت‌ با استانداردهای‌ بین‌المللی‌ حسابداری‌  ٥٤

این‌ استاندارد باید با توجه‌ به‌ ” مقدمه‌ای بر استانداردهای حسابداری“مطالعه‌ و بکار گرفته‌ شود.

مقدمـه‌

١ . موجودی‌ مواد و کالا، بخش‌ عمده‌ ای‌ از داراییهای‌ بسیاری‌ از واحدهای‌ تجاری‌ را تشـکیل‌ می‌ دهد. بنابراین‌ ، ارزشیابی‌ و انعکاس‌ موجودی‌ مواد و کالا اثر با اهمیتی‌ در تعیین‌ و ارائـه‌ وضعیت‌ مالی‌ و عملکرد مالی‌ واحدهای‌ تجاری‌ دارد.

دامنه‌ کاربرد

٢ . این‌ استاندارد، نحوه ارزشیابی‌ و انعکاس موجودي مواد و کالا در صورتهای مالی‌ را تشریح‌ می‌کند و موارد زیر را دربر نمی‌گیرد:
    الف‌. کار در جریان پیشرفت‌ پیمانهاي بلندمدت (رجوع شود به‌ استاندارد حسابداری شماره ٩ با عنوان ” حسابداری پیمانهای بلندمدت.)

    ب. ابزارهای مالی‌ پیچیده.

    ج. موجودی محصولات جنگلی‌ و معدنی‌ در مواردی که‌ این‌ اقلام در صنایع‌ مربوط به‌ خـالص‌ ارزش فروش اندازهگیری می‌شود، و

    د. تولیدات کشاورزي در زمان برداشت‌ و داراییهای زیستی‌ غیرمولـد مربـوط بـه‌ فعالیـت‌ کشاوزی (رجوع شود به‌ استاندارد حسابداري شماره ٢٦ با عنوان ”فعالیتهایکشاورزي.)“

تعاریف‌

٣ .  اصطلاحات ذیل‌ در این‌ استاندارد با معانی‌ مشخص‌ زیر بکار رفته‌ است‌:

 • -موجودی مواد و کالا: به‌ داراییهایی‌ اطلاق می‌شود که‌:
    الف‌.  برای فروش در روال عادی عملیات واحد تجاری نگهداری می‌شود،
    ب.  به‌ منظور ساخت‌ محصول یا ارائـه‌ خدمات در فرایند تولید قرار دارد،
    ج. به‌ منظور ساخت‌ محصول یا ارائـه‌ خدمات، خریداری شده و نگهداری می‌شود، و

    د. ماهیت‌ مصرفی‌ دارد و به‌ طور غیرمستقیم‌ در جهت‌ فعالیت‌ واحد تجـاری مصـرف می‌شود.
•خالص‌ ارزش فروش: عبارت است‌ از بهای فروش (بعد از کسر تخفیفات تجاری ولـی‌ قبـل‌ از تخفیفات مربوط به‌ تسویه‌ حساب) پس‌ از کسر:

    الف . مخارج براوردی تکمیل‌، و

    ب. مخارج براوردي بازاریابی‌، فروش و توزیع‌.

•بهای جایگزینی‌: عبارت است‌ از مخارجی‌ که‌ باید برای خرید یا ساخت‌ یک‌ قلم‌ موجودی کاملا مشابه‌ تحمل‌ شود.

اندازهگیری موجودی مواد و کالا

٤ . موجودی مواد و کالا باید برمبنای ” اقل‌ بهاي تمام شده و خالص‌ ارزش فروش“ تک‌ تک‌ اقلام یـا گروههای اقلام مشابه‌، اندازهگیری شود.

٥ . موجودی‌ مواد و کالا، به‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ اندازه‌ گیری‌ می‌ شود. چنانچه‌ نتوان‌ به‌ طور معقـول‌ انتظار داشت‌ که‌ برای‌ بازیافت‌ این‌ دارایی‌ ، درآمدهای‌ آتی‌ کافی‌ وجود داشته‌باشد (مثلاً درنتیجه‌ خراب‌ شدن‌ ، نابابی‌ یا کاهش‌ در میزان‌ تقاضا)، مبالغ‌ غیر قابل‌ بازیافت‌ بـه‌عنـوان‌ هزینه‌کاهش‌ ارزش‌ موجودی‌ مواد و کالا به‌ سود و زیان‌ منظور می‌ شود. از اینرو، موجودی‌ مواد و کالا به‌ اقل‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ و خالص‌ ارزش‌ فروش‌ انعکاس‌ می‌یابد.

بهای تمام شده موجودی مواد و کالا

٦ . بهای‌ تمام‌ شده‌ موجودی‌ مواد و کالا باید دربرگیرنده‌ مخارج‌ خرید، مخارج‌ تبدیل‌ و سایر مخارجی‌ باشد که‌ واحد تجاری‌ در جریان‌ فعالیت‌ معمول‌ خود، بـرای‌ رسـاندن‌ کـالا یـا خدمات‌ به‌ مکان‌ و شرایط‌ فعلی‌ آن‌ متحمل‌ شده‌ است‌.

مخارج خرید

٧ . مخـارج‌ خریـد شامل‌ بهـای‌ خریـد و هر گونه‌ مخارج‌ دیگری‌ از قبیل‌ حقوق و عـوارض‌ گمرکی‌ و حمل‌ است‌ که‌مستقیما به‌ خرید مربوط‌ می‌ گردد. تخفیفـات‌ تجــاری‌ از بهـای‌ خریـد کسـر می‌شود.
٨ . برخی‌ مخارج‌ به‌ شرح‌ زیر در صورت‌ احراز شرایط‌ مربـوط‌ ، قابـل‌ احتسـاب‌ در مخـارج‌ خرید است‌:

    الف . مخارج‌ تأمین‌ مالی‌ واردات‌ مواد و کالا به‌ صورت‌ اعتباری‌ از نوع‌ یوزانس‌ به‌ شـرط‌ آنکه‌ به‌ موجب‌ مقررات‌ موضوعه‌، واردات‌ مزبور به‌ صورت‌ نقدی‌ مجاز نباشد.

    ب‌. در شرایط‌ استثنایی‌ طبق‌ الزامات‌ استاندارد حسابداری‌ شماره‌ ١٦ باعنوان‌ آثار تغییر در نـرخ ارز، مابه‌التفاوتهای‌ ریالی‌ مورد مطالبه‌ ناشی‌ از افزایش‌ قابل‌ ملاحظه‌ نرخ رسـمی‌ ارز (مثلا از شناور به‌ صادراتی‌ )، به‌ شرط‌ اینکه‌ تخصیص‌ آن‌ بـه‌ آحـاد بهـای‌ خریـد مواد و کالای‌ مربوط‌ امکانپذیر باشد.

مخارج تبدیل‌

٩ . مخارج‌ تبدیل‌ شامل‌ مخارجی‌ است‌ که‌مستقیما به‌ اقلام‌ تولیدشده‌ مربوط‌ می‌ گردد (ماننـد کار مستقیم‌ ). مخارج‌ تبدیل‌ همچنین‌ شامل‌ سربار تولید (اعم‌ از ثابت‌ و متغیر) اسـت‌ کـه‌ برای‌ تبدیل‌ مواد اولیه‌ به‌ محصول‌ یا ارائه‌ خدمات‌ واقع‌ می‌شود.

١٠ . سربار تولید اعم‌ از ثابت‌ و متغیر با روشی‌ سیستماتیک‌ به‌ محصولات‌ تخصیص‌ مـی‌ یابـد. سربار ثابت‌ تولید، آن‌ بخش‌ از مخارج‌ غیرمستقیم‌ تولید است‌ که‌ علیرغم‌ تغییـر در حجـم‌ تولید نسبتا ثابت‌ می‌ماند، مانند استهلاک‌ و مخارج‌ نگهداری‌ ساختمان‌ و تجهیزات‌ کارخانه‌ و مخارج‌ مدیریت‌ کارخانه‌ . سربار متغیر تولید آن‌ بخش‌ از مخارج‌ غیرمستقیم‌ تولید اسـت‌ که‌ متناسب‌ با تغییر حجم‌ تولید تغییر می‌یابد، مانند مواد و دستمزد غیرمستقیم‌.

١١ . سربار ثابت‌ تولید برمبنای‌ ظرفیت‌ معمول‌ فعالیت‌ واحد تجاری‌ تخصیص‌ می‌ یابد. ظرفیـت‌ معمول‌ بیانگر متوسط‌ محصولی‌ است‌ که‌ انتظار می‌رود در شرایط‌ عادی‌ (با در نظر گـرفتن‌ توقفات‌ تولید ناشی‌ از تعمیرات‌ و نگهداری‌ برنامه‌ریزی‌شده‌) طی‌ چند دوره‌ یا فصل‌، تولید شود. برای‌ تخصیص‌ هزینه‌های‌ سربار ثابت‌ تولید می‌توان‌ از سطح‌ واقعـی‌ تولیـد اسـتفاده‌ کرد به‌ شرط‌ آنکه‌ سطح‌مزبور تقریبا نزدیک‌ به‌ سطح‌ معمول‌ فعالیت‌ واحد تجـاری‌ باشـد. باید توجه‌ داشت‌ عامل‌ تعیین‌ کننده‌ در تخصیص‌ سربار ثابت‌ تولید برمبنای‌ سـطح‌ معمـول‌ فعالیت‌ ، این‌ است‌ که‌ مخارج‌ مربوط‌ به‌ ظرفیت‌ بلااستفاده‌ باید در دوره‌ وقـوع‌ بـه‌ عنـوان‌ هزینه‌ عملیاتی‌ و پس‌ از سود ناخالص‌ در صورت‌ سود و زیان‌ منعکس‌ شود.

١٢ . جهت‌ تعیین‌ سطح‌ معمول‌ فعالیت‌ واحد تجاری‌ عوامل‌ زیر را باید درنظر داشت‌:
    الف‌. میزان‌ تولید مورد نظر طراحان‌ دستگاههای‌ تولیدی‌ و مدیریت‌ واحد تجاری‌ ، تحـت‌ شرایط‌ کار حاکم‌ در طول‌ سال‌(مثلا یک‌ نوبت‌کاری‌ یا دونوبت‌کاری‌)،

    ب‌. بودجه‌ سطح‌ فعالیت‌ سال‌ تحت‌ بررسی‌ و سال‌ بعد از آن‌، و

    ﺝ. سطحی‌ از تولید که‌ واحد تجاری‌ در سال‌ تحت‌ بررسی‌ و نیـز در سـالهای‌ گذشـته‌ عملا به‌ آن‌ دست‌ یافته‌ است‌.

اگر چه‌ تغییرات‌ موقت‌ در سطح‌ فعالیت‌ را می‌ توان‌ نادیده‌ گرفت‌ ، بـا ایـن‌ حـال‌ تغییـرات‌ مداوم‌ باید به‌ تجدید نظر در آنچه‌قبلا معمول‌ شناخته‌ شده‌ منجر شود.

١٣ . یکی‌ از دلایلی‌ که‌ گاه‌ در رابطه‌ با عدم‌ شمول‌ مخارج‌ سربار خاصی‌ در بهای‌ تمـام‌ شـده‌ عنوان‌ می‌شود، لزوم‌ اتخاذ برخورد محافظه‌ کارانه‌ در ارزشیابی‌ موجودی‌ مواد و کالا است‌. چنانچه‌ تعیین‌ مبلغ‌ موجودی‌ مواد و کالا در شرایط‌ واحد تجاری‌ مسـتلزم‌ اعمـال‌ احتیـاط‌ باشـد، احتیـاط‌ لازم‌ در تعیین‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ و نه‌ از طریق‌ حذف‌ مخـارج‌ سربـار خاصی‌ از بهـای‌ تمام‌ شـده‌ اعمـال‌ می‌شـود.

١٤ . در فراینـد تولیـد ممکن‌ است‌ همزمـان‌ بیش‌ از یک‌ محصـول‌ تولیـد شـود. بـرای‌ مثـال‌، این‌ وضعیت‌ زمانی‌ مصداق دارد که‌ محصولات‌ مشترک‌ یا یک‌ محصول‌ اصـلی‌ همـراه‌ بـا یک‌ محصول‌ فرعی‌ تولید می‌ شود. در مواردی‌ که‌ مخارج‌ تبدیل‌ هر محصول‌ جداگانه‌ قابل‌ تشخیص‌ نباشد، این‌ مخارج‌ برمبنایی‌ منطقی‌ و یکنواخت‌ به‌ محصولات‌ تخصیص‌ می‌ یابـد. برای‌ مثال‌ ، ممکن‌ است‌ از ارزش‌ نسبی‌ فروش‌ هر محصول‌ در مرحله‌ای‌ از فرایند تولید که‌ محصولات‌ به‌ طور جداگانه‌ قابل‌ تشخیص‌ باشد و یا در زمان‌ تکمیل‌ تولید، به‌ عنوان‌ مبنای‌ تخصیص‌ استفاده‌ شـود. در اغلب‌ مـوارد، محصـولات‌ فرعی‌ ماهیتاـ کم‌ اهمیت‌ اســت‌ ، از این‌ رو این‌ محصولات‌ به‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ اندازه‌ گیری‌ و مبلغ‌ حاصل‌ شده‌ از بهای‌ تمام‌ شده‌ محصول‌ اصلی‌ کسر می‌ شود. در نتیجه‌ مبلغ‌ دفتـری‌ محصـول‌ اصـلی‌ بـا بهـای‌ تمام‌ شده‌ آن‌، تفاوت‌ با اهمیتی‌ ندارد.

١٥ . روشهای‌ هزینه‌ یابی‌معمولا چنان‌ طراحی‌ می‌گردد تا اطمینان‌ حاصل‌ شود کلیه‌ مخارج‌ مربـوط‌ به‌ مواد مستقیم‌ ، کارمستقیم‌ و سایر مخارج‌ مستقیم‌ به‌ نحوی‌ مناسـب‌ ، مشـخص‌ و بـر مبنـایی‌ منطقی‌ و یکنواخت‌ به‌ حساب‌ گرفته‌ شود. اما در تخصیص‌ مخارج‌ سربار، مسائلی‌ بروز می‌کند که‌معمولاً مستلزم‌ اعمال‌ قضاوتهای‌ شخصی‌ در انتخاب‌ یک‌ قاعده‌ مناسب‌ است‌.

١٦ . همچنین‌ در تخصیص‌ مخارج‌ دوایر خدماتی‌ مرکزی‌ ، ممکن‌ است‌ مسائلی‌ بروز کند. مبنای‌ تخصیص‌ چنین‌ مخارجی‌ باید میزان‌ خدماتی‌ باشد که‌ در رابطه‌ با عملیات‌ مختلـف‌ ارائـه‌ می‌شود. برای‌ مثال‌، دایره‌ حسابداری‌معمولا در خدمت‌ عملیات‌ زیر است‌:

    الف‌. تولید (از طریق‌ پرداخت‌ حقوق و دستمزد مستقیم‌ و غیرمستقیم‌ تولیدی‌، کنترل‌ خرید و تهیه‌ صورتهای‌ مالی‌ ادواری‌ برای‌ واحدهای‌ تولیدی‌)،

    ﺏ. بازاریابی‌ و توزیع‌ (از طریق‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ فروش‌ و کنترل‌ دفتر یا کارتهای‌ معـین‌ فروش‌)، و

    ج‌. مدیریت‌ عمومی‌ (از طریق‌ تهیه‌ گزارشهای‌ داخلی‌ خاص مدیریت‌، صورتهای‌ مالی‌ و بودجه‌های‌ سالانه‌، کنترل‌ منابع‌ نقدی‌ و برنامه‌ریزی‌ سرمایه‌گذاریها). از کل‌ مخارج‌ دایره‌ حسابداری‌ ، تنها آن‌ بخش‌ باید در محاسبه‌ مخارج‌ تبدیل‌ منظور شـود که‌ بتوان‌ آن‌ را به‌ گونه‌ای‌ منطقی‌ به‌ عملیات‌ تولید تخصیص‌ داد.

سایر مخارج

١٧ . سایر مخارج‌ تنها تا میزانی‌ که‌ آشکارا به‌ رساندن‌ موجودی‌ مواد و کالا به‌ مکان‌ و شـرایط‌ فعلی‌ آن‌ مربوط‌ است‌ به‌ عنوان‌ بخشی‌ از بهای‌ تمام‌شده‌ موجودیها منظور می‌شود.
١٨ . موارد زیر، نمونه‌ هایی‌ از مخارجی‌ است‌ که‌ در بهای‌ تمام‌ شده‌ موجودیها منظور نمی‌ شود و در دوره‌ وقوع‌ به‌ عنوان‌ هزینه‌ شناسایی‌ می‌گردد:

    الف‌. مبالغ‌ غیرعادی‌ مربوط‌ به‌ ضایعات‌ مواد، دستمزد و سایر مخـارج‌ تولیـد (ضـایعات‌ قابل‌ کنترل‌).

    ب‌. مخارج‌ انبارداری‌ باستثنای‌ مخارجی‌ که‌ در فرایند تولید برای‌ انبارداری‌ محصـولاتی‌ که‌ نیاز به‌ پردازش‌ بیشتر دارند، انجام‌ می‌شود.

    ﺝ. سربار اداری‌ که‌ در رساندن‌ موجودیها به‌ مکان‌ و شرایط‌ فعلی‌ نقشی‌ ندارد.

    ﺩ. مخارج‌ فروش‌.

١٩ . مخارج‌ مدیریت‌ عمومی‌ ، برخلاف‌ مدیریت‌ عملیاتی‌،مستقیماً به‌ تولید جاری‌ مربوط‌ نمی‌ شود و لذا نباید در مخارج‌ تبدیل‌ (و درنتیجه‌ ، در بهای‌ تمام‌ شده‌ موجودی‌ مواد و کـالا) منظـور گردد. در مورد واحدهای‌ تجاری‌ کوچک‌ تر که‌ مدیریت‌معمولاً در اداره‌ روزانه‌ هـر یـک‌ از عملیات‌ مختلف‌ نقش‌ دارد، ممکن‌ است‌ در تفکیک‌ مخارج‌ سربار مدیریت‌ عمومی‌، مسـایل‌ خاصی‌ در عمل‌ بروز کند. در چنین‌ واحدهایی‌ ، مخارج‌ مدیریت‌ را می‌ تـوان‌ بـا اسـتفاده‌ از مبانی‌ مناسب‌، به‌گونه‌ای‌ منصفانه‌ به‌ عملیات‌ تولید، بازاریابی‌، فروش‌ و اداری‌ تخصیص‌ داد.

٢٠ . در شرایطی‌ خاص ، مخارج‌ تأمین‌ مالی‌ را می‌ توان‌ در بهای‌ تمام‌ شده‌ موجودیها منظور کرد. این‌ شرایط‌ در استاندارد حسابداری‌ شماره‌ ١٣ بـا عنـوان‌ مشخص‌ شده‌ است‌.

بهای تمام شده موجودیها در واحدهای خدماتی‌

٢١ . بهای‌ تمام‌شده‌ موجودیها در واحدهای‌ خدماتی‌اساسا دستمزد و سایر مخـارج‌ کارکنـانی‌ کـه‌ مستقیما در ارائه‌ خدمات‌مربوط‌ مشارکت‌ داشته‌اند و نیز سربار قابل‌ تخصیص‌ را دربر مـی‌گیـرد. دستمزد و سایر مخارج‌ مربوط‌ به‌ کارکنان‌ اداری‌ و فروش‌ در بهای‌ تمام‌ شـده‌ خـدمات‌ ارائـه‌ شده‌ منظور نمی‌شود بلکه‌ در دوره‌ وقوع‌ به‌ عنوان‌ هزینه‌ شناسایی‌ می‌گردد.
بهای تمام شده تولید کشاورزی برداشت‌ شده از داراییهای زیستی‌

٢١ مکرر. طبق‌ استاندارد حسابداری‌ شماره‌ ٢٦، با عنوان‌ فعالیتهای کشاورزی تولیدات‌ کشـاورزی‌ کـه‌ توسط‌ واحد تجاری‌ از داراییهای‌ زیستی‌ برداشت‌ مـی‌شـود، در شـناخت‌ اولیـه‌ بـه‌ ارزش‌ منصفانه‌ پس‌ از کسر مخارج‌ برآوردی‌ زمان‌ فروش‌ اندازه‌گیری‌ می‌ شـود. بـرای‌ بکـارگیری‌ این‌ استاندارد، این‌ مبلغ‌، بهای‌ تمام‌ شده‌ موجودی‌ در آن‌ تاریخ‌ است‌.

روشهای محاسبه‌ بهای تمام شده

٢٢ . برای‌ محاسبه‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ موجودی‌ مواد و کالا روشهای‌ مختلفی‌ با آثار متفاوت‌ به‌ کار گرفته‌ می‌شود. این‌ روشها از جمله‌ شامل‌ موارد زیر است‌:

    الف‌. اولین‌ صادره‌ از اولین‌ وارده‌،

    ب‌. میانگین‌ موزون‌،

    ج‌. شناسایی‌ ویژه‌،

    ﺩ. اولین‌ صادره‌ از آخرین‌ وارده‌،

    ه. موجودی‌ پایه‌، و

    و. خرده‌ فروشی‌.

٢٣ . اولین‌ صادره‌ از اولین‌ وارده‌ عبارت‌ است‌ از محاسبه‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ موجودی‌ مواد و کـالا براین‌ اساس‌ که‌ تعداد موجود، بیانگر آخرین‌ خریدها یا آخرین‌ تولیدات‌ است‌.

٢٤ . میانگین‌ موزون‌ عبارت‌ از محاسبه‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ موجودی‌ مواد و کـالا براسـاس‌ اعمـال‌ بهای‌ متوسط‌ در مورد واحد موجودی‌ اسـت‌. میـانگین‌ مـوزون‌ از تقسـیم‌ مجمـوع‌ بهـای‌ تمام‌ شده‌ واحدهای‌ موجودی‌ به‌ مجموع‌ تعداد واحدهای‌ آن‌ موجودی‌ محاسبه‌ می‌ گـردد و می‌ توان‌ از طریق‌ محاسبه‌ دایمی‌ (میانگین‌ موزون‌ متحـرک‌) یـا محاسـبه‌ ادواری‌ (میـانگین‌ موزون‌ سالانه‌، شش‌ ماهه‌ و...) به‌ آن‌ دست‌ یافت‌.
٢٥ . شناسایی‌ ویژه‌ روشی‌ است‌ که‌ در آن‌ مخارج‌ مختص‌ هر یک‌ از اقلام‌ موجودی‌ به‌ آن‌ قلـم‌ اختصاص می‌ یابد. این‌ روش‌ برای‌ اقلامی‌ مناسب‌ است‌ که‌ صـرفنظر از فراینـد خریـد یـا تولید قابل‌ تشخیص‌ هستند. اما کاربرد این‌ روش‌ در مواردی‌ که‌ اقلام‌ متعددی‌ از موجودی‌ مواد و کالا از یکدیگر قابل‌ تفکیک‌ نباشند، مناسب‌ نیست‌.

٢٦ . اولین‌ صادره‌ از آخرین‌ وارده‌ عبارت‌ است‌ از محاسبه‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ موجودی‌ مواد و کالا براین‌ اساس‌ که‌ تعداد موجود بیانگر اولین‌ خریدها یا اولین‌ تولیدات‌ است‌.

٢٧ . موجـودی‌ پایـه‌ عبـارت‌ است‌ از بهای‌ تمام‌ شده‌ موجودی‌ مواد و کالا براین‌ اسـاس‌ کـه‌ یک‌ ارزش‌ واحد ثابت‌ به‌ بخشی‌ از موجودیها که‌ تعداد آن‌ از پیش‌ تعیین‌ شده‌ است‌ نسـبت‌ داده‌ می‌ شود و موجودیهای‌ اضافه‌ براین‌ تعداد به‌ روش‌ دیگری‌ ارزشیابی‌ می‌گردد. اگر تعداد واحدهای‌ موجود، کمتر از حداقل‌ از پیش‌ تعیین‌ شده‌ باشد، ارزش‌ واحد ثابت‌ در مورد کل‌ تعداد موجودی‌ اعمال‌ خواهد شد.

٢٨ . روشهای‌ مورد استفاده‌ جهت‌ تخصیص‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ به‌ موجودی‌ مواد و کالا باید چنـان‌ انتخاب‌ شود که‌ برای‌ مخارجی‌ که‌ واحد تجاری‌ برای‌ رساندن‌ کالا به‌ مکان‌ و شرایط‌ فعلی‌ آن‌واقعا متحمل‌ شده‌ است‌، منصفانه‌ترین‌ تقریب‌ ممکن‌ را فراهم‌ آورد.

٢٩ . بهای تمام شده موجودی مواد و کالا باید با استفاده از روشهای ” شناسایی‌ ویژه“، ” اولین‌ صـادره از اولین‌ وارده“ یا ” میانگین‌ موزون“ محاسبه‌ شود.

٣٠ . روشهایی‌ از قبیل‌ ” موجودی‌ پایه‌“ و ” اولـین‌ صـادره‌ از آخـرین‌ وارده‌“معمـولاً جهـت‌ ارزشیابی‌ موجودی‌ مواد و کالا مناسب‌ نیست‌ . زیرا کاربرد آنها اغلب‌ منجر به‌ مبالغی‌ بابت‌ موجودی‌ مواد و کالا در ترازنامه‌ خواهد گردید که‌ هیچ‌ رابطه‌ ای‌ با سـطح‌ اخیـر مخـارج‌ ندارد. در صورت‌ استفاده‌ از روشهای‌ مذکور، نه‌ تنها مبالغ‌ منعکس‌ شده‌ بابـت‌ داراییهـای‌ جاری‌ گمراه‌ کننده‌ است‌ بلکه‌ اگر سطح‌ موجودیها کاهش‌ و قیمتهای‌ قدیمی‌ تر به‌ سـود و زیان‌ راه‌ یابد، نتایج‌ بعدی‌ نیز به‌ طور بالقوه‌ مخدوش‌ خواهد شد.
٣١ . تکنیکهایی‌ مانند روش‌ هزینه‌ یابی‌ استاندارد برای‌ محاسبه‌ بهای‌ تمام‌ شـده‌ محصـولات‌ یـا روش‌ خرده‌ فروشی‌ برای‌ کالاها، هنگامی‌ می‌ تواند به‌ خاطر سهولت‌ کار مورد استفاده‌ قرار گیرد که‌ نتایج‌ حاصل‌ از بکارگیری‌ آن‌ همواره‌ با نتایجی‌ که‌ طبق‌ بند ٢٩ به‌ دست‌ می‌ آیـد، تقریبا یکسان‌ باشد.

٣٢ . هزینه‌ یابی‌ استاندارد عبارت‌ است‌ از محاسبه‌ بهای‌ تمام‌شده‌ موجودی‌ مواد و کالا براسـاس‌ هزینه‌ های‌ از پیش‌ تعیین‌ شده‌ برای‌ هر دوره‌ که‌ برمبنای‌ تخمین‌ های‌ مـدیریت‌ درخصـوص سطوح‌ مورد انتظار هزینه‌ها و عملیات‌، کارآیی‌ عملیاتی‌ و مخارج‌ مربوط‌ محاسبه‌ می‌گردد.

٣٣ . در مورد واحدهای‌ خرده‌ فروشی‌ که‌ تعداد زیادی‌ کالاهای‌ متفاوت‌ سریعا در حال‌ تغییر دارند، کالاهای‌ موجود در محوطه‌ واحدهای‌ مزبور اغلب‌ برحسب‌ قیمت‌ فروش‌ بـه‌ کسـر درصد معمول‌ برای‌ سود ناخالص‌ منعکس‌ می‌ شود. در چنین‌ شرایط‌ خاصی‌ ، ایـن‌ روش‌ را (که‌ به‌ روش‌ خرده‌ فروشی‌ موسوم‌ است‌ ) می‌ توان‌ به‌ عنوان‌ تنها روش‌ عملی‌ برای‌ رسـیدن‌ به‌ رقم‌ تقریبی‌ بهای‌ تمام‌ شده‌، قابل‌ قبول‌ دانست‌.

٣٤ . در اغلب‌ موارد، نمی‌ توان‌ مخارج‌ را به‌ هریک‌ از واحدهای‌ مشخص‌ موجودی‌ مواد و کـالا نسبت‌ داد. در تعیین‌ نزدیک‌ ترین‌ تقریب‌ برای‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ ، واحد تجاری‌ بـا دو مسـئله‌ مواجه‌ می‌گردد:

    الف‌. انتخاب‌ روش‌ مناسب‌ برای‌ تخصیص‌ هزینه‌ ها به‌ موجودی‌مواد و کالا (مانند روشـهای‌ هزینه‌یابی‌ سفارش‌ کار، هزینه‌یابی‌ مرحله‌ای‌ و هزینه‌یابی‌ استاندارد)، و

    ب‌. انتخاب‌ روش‌ مناسب‌ برای‌ محاسبه‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ مربوط‌ در مواردی‌ کـه‌ تعـدادی‌ اقلام‌ مشابه‌ در زمانهای‌ مختلف‌ خریداری‌ یا ساخته‌ شده‌ است‌ (مانند روش‌ میانگین‌ موزون‌ یا اولین‌ صادره‌ از اولین‌ وارده‌).

٣٥ . در انتخاب‌ روشهایی‌ که‌ در ردیفهای‌ (الف‌ ) و (ب‌ ) بند ٣٤ ذکر شد، مدیریت‌ باید با اعمـال‌ قضاوت‌، اطمینان‌ حاصل‌ کند که‌ روشهای‌ انتخاب‌ شده‌، منصفانه‌ترین‌ تقریب‌ ممکن‌ را بـرای‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ فراهم‌ می‌ آورد. به‌ علاوه‌ ، در صورت‌ استفاده‌ از روش‌ هزینه‌ یابی‌ اسـتاندارد، مبالغ‌ حاصل‌ از این‌ روش‌ باید به‌ منظور حصول‌ اطمینان‌ از وجود رابطه‌ ای‌ معقول‌ بـین‌ ایـن‌ مبالغ‌ و بهای‌ تمام‌ شده‌ واقعی‌ در دوره‌ مالی‌ مربوط‌،مکرراً تجدید نظر شود.

خالص‌ ارزش فروش

٣٦ . همان‌ گونه‌ که‌ در بند ٤ ذکر شده‌ است‌ ، موجودی‌ مواد و کالا باید به‌ ” اقل‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ و خالص‌ ارزش‌ فروش‌“ ارزشیابی‌ و در صورتهای‌ مـالی‌ مـنعکس‌ شـود. ”خـالص‌ ارزش‌ فروش‌“ عبارت‌ است‌ از بهای‌ فروش‌ اقلام‌ موجودی‌ مواد و کالا پس‌ از کسر تمام‌ مخـارج‌ مربوط‌ بعدی‌ تا مرحله‌ تکمیل‌ و کلیه‌ مخارجی‌ که‌ واحد تجاری‌ در رابطـه‌ بـا بازاریـابی‌ ، فروش‌ و توزیع‌ کالا متحمل‌خواهد شد و مستقیما به‌ اقلام‌ مورد نظر مربوط‌ می‌شود.

٣٧ . از آنجا که‌ مقایسه‌ جمع‌ کل‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ موجودیها با جمع‌ کـل‌ بهـای‌ تمـام‌ شده‌ می‌ تواند به‌ عمل‌ غیرقابل‌ قبول‌ تهاتر بین‌ زیانهای‌ قابل‌ پیش‌بینـی‌ و سـود تحقـق‌ نیافته‌ منجر شود، مقایسه‌ بین‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ و خالص‌ ارزش‌ فـروش‌ بایـد بـه‌ طـور جداگانه‌ در مورد هریک‌ از اقلام‌ موجودی‌ انجام‌ شود. چنانچه‌ این‌ کار عملـی‌ نباشـد، باید گروههای‌ کالا و یا کالای‌ مشابه‌را جمعا درنظر گرفت‌ . به‌ طور مثـال‌ ، اقلامـی‌ از موجودی‌ که‌ مربوط‌ به‌ خط‌ تولید یکسانی‌ بوده‌ و اهداف‌ یـا کـاربردی‌ مشـابه‌ داشـته‌ باشد، در ناحیه‌ جغرافیایی‌ واحدی‌ تولید و فروخته‌ شود و نتـوان‌ آن‌را عمـلا جـدا از سایر اقلام‌ خط‌ تولید ارزیابی‌ کرد، نمونه‌ای‌ از اقلامی‌ است‌ که‌ به‌ طور گروهـی‌ مـورد ارزیابی‌ قرار می‌ گیرد. بنابرایـن‌ ، ارزیابی‌ گروهی‌ مبتنی‌ بر طبقـه‌بندی‌ موجودیهـا مثـلاـ ارزیابی‌ موجودی‌ کالای‌ ساخته‌ شده‌ یا کل‌ موجودیهای‌ یک‌ صنعت‌ یا کل‌ موجودیهـای‌ یک‌ ناحیه‌ جغرافیایی‌، مناسب‌ نخواهد بود.

٣٨ . هرگاه‌ شرایطی‌ که‌قبلا منجر به‌ انعکاس‌ ارزش‌ موجودیها به‌ مبلغی‌ کمتر از بهای‌ تمام‌ شده‌ گردیده‌ ، دیگر برقرار نباشد، ارزش‌ موجودی‌ انتقالی‌ از دوره‌ قبل‌ باید تا مبلغ‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ جدید (حداکثر تا حد میزان‌ کاهش‌ قبلی‌) افزایش‌ داده‌ شود.
٣٩ . در شرایط‌ استثنایی‌ ، هنگامی‌ که‌ تعیین‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ موجودیها به‌ دلایـل‌ مختلـف‌ از قبیل‌ نوسان‌ در قیمتهای‌ فروش‌ ، به‌ گونه‌ ای‌ قابل‌ اتکا امکان‌ پذیر نباشد و احتمال‌ رود که‌ بهای‌ جایگزینی‌ در حد متعارفی‌ کمتر از خالص‌ ارزش‌ فـروش‌ باشـد، بهـای‌ جـایگزینی‌ می‌تواند تقریبی‌ قابل‌ قبول‌ برای‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ تلقی‌ شود.

٤٠ . در مواردی‌ که‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ موجودی‌ مواد اولیه‌ کمتر از بهای‌ تمام‌ شده‌ آن‌ است‌، به‌ شرطی‌ که‌ کالاهایی‌ که‌ از مواد مزبور ساخته‌ می‌ شود (بعد از منظور کردن‌ قیمت‌ خریـد مواد در بهای‌ تمام‌ شده‌ کالا) هنوز بتواند با سود به‌ فروش‌ رسد، مبلغ‌ دفتری‌ مـواد اولیـه‌ کاهش‌ نمی‌یابد.

ملاحظات مربوط به‌ تعیین‌ خالص‌ ارزش فروش

٤١ . برای‌ محاسبه‌ اولیه‌ ذخیره‌ کاهش‌ ارزش‌ موجودی‌ مواد و کالا از ” بهای‌ تمام‌ شده‌ به‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌“، اغلب‌ می‌توان‌ از فرمولهایی‌ استفاده‌ کرد که‌ بر معیارهای‌ از پیش‌ تعیین‌ شـده‌ متکی‌ است‌. در این‌فرمولها معمولا عمر کالا، گردش‌ کالا در گذشـته‌، گـردش‌ آتـی‌ مـورد انتظار و ارزش‌ اسقاط‌ تخمینی‌ کالا، بنابه‌ اقتضای‌ مورد، منظور شده‌ است‌ . بـا وجـودی‌ کـه‌ استفاده‌ از چنین‌ فرمولهایی‌، مبنایی‌ برای‌ ایجاد ذخیره‌ فراهم‌ می‌آورد که‌ مـی‌توانـد بـه‌ طـور مستمر اعمال‌ گردد، با این‌ حال‌ باز هم‌ لازم‌ است‌ که‌ نتایج‌ حاصـل‌ شـده‌ در پرتـو شـرایط‌ خاصی‌ که‌ نمی‌توان‌ در فرمول‌ پیش‌ بینی‌ کرد (از قبیل‌ تغییر میزان‌ سفارشات‌) مورد بررسی‌ و تجدید نظر قرار گیرد.

٤٢ . در مواردی‌ که‌ برای‌ کاهش‌ ارزش‌ کالاهای‌ تکمیل‌ شده‌ به‌ کمتر از بهای‌ تمام‌ شده‌ نیاز بـه‌ ذخیره‌ باشد، موجودی‌ قطعات‌ منفصله‌ و نیمه‌ سـاخته‌ ای‌ کـه‌ بـه‌ منظـور سـاخت‌ چنـین‌ محصولاتی‌ نگهداری‌ می‌ شود باید همراه‌ با موجودی‌ قطعات‌ تحت‌ سفارش‌ خرید بررسـی‌ تا نسبت‌ به‌ لزوم‌ ایجاد ذخیره‌ برای‌ این‌ اقلام‌ نیز تصمیم‌گیری‌ شود.
٤٣ . چنانچه‌ قطعات‌ یدکی‌ نگهداری‌ شده‌ برای‌ فروش‌، بخشی‌ از موجودی‌ پایان‌ سال‌ را تشکیل‌ دهد، لازم‌ خواهد بود که‌ عوامل‌ مذکور در بند ٤١ ، در چارچوب‌ موارد زیر به‌ طور اخص‌ مورد ملاحظه‌ قرار گیرد:

    الف‌. تعداد محصولات‌ مربوط‌ که‌ تاکنون‌ به‌ فروش‌ رسیده‌ است‌،

    ب‌. فاصله‌ زمانی‌ تعویض‌ قطعه‌ یدکی‌، به‌ طور تخمینی‌، و

    ج‌. عمر مفید مورد انتظار محصول‌ مربوط‌ (یعنی‌ محصولی‌ که‌ قطعه‌ یدکی‌ در رابطه‌ بـا آن‌ به‌ فروش‌ می‌رسد).

از عوامل‌ مذکور در بند ٤١ ، تنها ” عمر مفید“ و ” گردش‌ آتـی‌ مـورد انتظـار“ از مـوارد ” الف‌“ تا ” ج‌“ فوق تأثیر می‌ پذیرد. بدین‌ ترتیب‌ که‌ عمر مفید قطعه‌ یدکی‌ باید بـا درنظـر گرفتن‌ مورد ” ب‌“ و گردش‌ آتی‌ مورد انتظار باید با درنظر گرفتن‌ هر سه‌ مورد ” الـف‌“ و ” ب‌“ و ” ج‌“ تخمین‌ زده‌ شود.

٤٤. خالص‌ ارزش‌ فروش‌ نباید براساس‌ نوسانات‌ موقتی‌ قیمت‌ فروش‌ براورد شود، بلکه‌ باید بر قابـل‌ اتکا ترین‌ شواهد موجود در زمان‌ براورد مبلغ‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ موجودیها مبتنی‌ باشد.

موارد کاربرد خالص‌ ارزش فروش

٤٥ . موارد اصلی‌ که‌ احتمال‌ می‌ رود خالص‌ ارزش‌ فروش‌ کمتـر از بهـای‌ تمـام‌ شـده‌ باشـد، مواردی‌ است‌ که‌ شرایط‌ زیر در آن‌ حکمفرماست‌:

    الف‌. افزایش‌ هزینه‌ها یا کاهش‌ قیمت‌ فروش‌،

    ب‌. خراب‌ شدن‌ موجودی‌،

    ﺝ. ناباب‌ شدن‌ محصولات‌،
    ﺩ. تصمیم‌ شرکت‌ مبنی‌ بر ساخت‌ و فروش‌ محصولات‌ به‌ زیان‌ (بـه‌ عنـوان‌ بخشـی‌ از استراتژی‌ بازاریابی‌ شرکت‌ )، و

    ه. وقوع‌ اشتباهاتی‌ در تولید یا خرید.
به‌ علاوه‌ ، در صورت‌ نگهداری‌ موجودیهایی‌ که‌ فـروش‌ آن‌ ظـرف‌ دوره‌ معمـول‌ گـردش‌ کالای‌ شرکت‌ غیر محتمل‌ است‌ (یعنی‌ موجودی‌ اضافی‌)، تأخیر در فروش‌ موجودیها، خطر وقوع‌ موارد ” الف‌“ تا ” ج‌“ را افزایش‌ می‌ دهد و لذا باید در ارزیابی‌ خالص‌ ارزش‌ فروش‌ در نظر گرفته‌ شود.

شناخت‌ موجودی مواد و کالا به‌ عنوان هزینه‌

٤٦ . مبلغ‌ دفتری موجودی مواد و کالاي فروخته‌ شده باید در دوره ای که‌ درآمد مربـوط شناسـایی‌ می‌ گردد، به‌ عنوان هزینه‌ شناسایی‌ شود. مبلغ‌ کاهش‌ ارزش موجودی مواد و کالا ناشی‌ از اعمال قاعده ” اقل‌ بهای تمام شده و خالص‌ ارزش فروش“ و کلیه‌ زیانهای مرتبط‌ با موجودی مواد و کالا را باید در دوره کاهش‌ ارزش یا وقوع زیانهای مربوط به‌ عنوان هزینه‌ شناسایی‌ کـرد. در مـورد موجودیهایی‌ که‌ در دوره قبل‌ به‌ مبلغی‌ کمتر از بهاي تمام شده ارزیابی‌ شـده اسـت‌ و در دوره جاری به‌ دلیل‌ افزایش‌ در خالص‌ ارزش فروش ، به‌ مبلغ‌ بیشتری ارزیابی‌ گردد، هرگونه‌ افزایشـی‌ از این‌ بابت‌ در دوره جاري باید به‌ عنوان درآمد یا کاهش‌ هزینه‌ دوره جـاری (حـداکثر تـا حـد جبران کاهش‌ قبلی‌) شناسایی‌ شود.

٤٧ . شناخت‌ مبلغ‌ دفتری‌ موجودیهای‌ فروش‌ رفته‌ به‌ عنوان‌ هزینه‌ ، تابع‌ فرآینـد تطـابق‌ درآمـد و هزینه‌ است‌ . برخی‌ موجودیها ممکن‌ است‌ به‌ سایر حسابهای‌ دارایی‌ تخصیص‌ یابد. برای‌ مثال‌ می‌توان‌ از موجودی‌ مواد و کالای‌ بکار رفته‌ در ساخت‌ دارایی‌ ثابت‌ مشـهود توسـط‌ واحـد تجاری‌ نام‌ برد. موجودیهایی‌ که‌ به‌ سایر حسابهای‌ دارایی‌ تخصیص‌ می‌یابد، طی‌ عمـر مفیـد دارایی‌ مربوط‌ به‌ عنوان‌ هزینه‌ شناسایی‌ می‌شود.

افشا

٤٨ . رویه‌ های حسابداری مربوط به‌ موجـودی مـواد و کـالا بایـد بـا توجـه‌ بـه‌ الزامـات اسـتاندارد حسابداری شماره ١ با عنوان ” نحوه ارائه‌ صورتهای مالی‌“، در یادداشتهای توضیحی‌ تشریح‌ شود.
٤٩ . رویه‌ های‌ حسابداری‌ مربوط‌ به‌ مبالغ‌ مندرج‌ در صورتهای‌ مالی‌ بابت‌ موجودی‌ مواد و کالا (شامل‌ روش‌ تعیین‌ بهای‌ تمام‌ شده‌ ) باید طی‌ یادداشتی‌ شرح‌ داده‌ شود. چنانچه‌ برای‌ انواع‌ مختلف‌ موجودیها، رویه‌ های‌ حسابداری‌ متفاوتی‌ اتخاذ شده‌ باشد، ارائـه‌ مبلـغ‌ هریـک‌ از انواع‌ موجودی‌، ضروری‌ است‌.

٥٠ . مبلغ‌ مندرج در ترازنامه‌ بابت‌ موجودي مواد و کالا باید در یادداشـتهای توضـیحی‌ بـه‌ گونـه‌ اي طبقه‌ بندی شود که‌ متناسب‌ با ماهیت‌ فعالیت‌ واحد تجاري باشد و این‌ طبقه‌بندي، مبلغ‌ هر یـک‌ از گروههاي عمده موجودیها را نشان دهد.

٥١ . ارائـه‌ مبالغ‌ مربوط‌ به‌ طبقات‌ مختلف‌ موجودیها و میزان‌ تغییرات‌ آن‌ از یک‌ دوره‌ به‌ دوره‌ دیگر اطلاعات‌ مفیدی‌ دراختیار استفاده‌کنندگان‌ صورتهای‌ مالی‌ قرار می‌دهـد. از ایـن‌ رو موجـودی‌ مواد و کالای‌ مندرج‌ در ترازنامه‌ باید در یادداشتهای‌ توضیحی‌ به‌گونه‌ای‌ طبقه‌بنـدی‌ شـود کـه‌ مبالغ‌ مربوط‌ به‌ هر یک‌ از طبقات‌ عمده‌ موجودیها به‌ شرح‌ زیر نشان‌ داده‌ شود:

    الف‌. مواد اولیه‌،

    ب‌. کار در جریـان‌ پیشرفت‌ (شامل‌ کـالای‌ در جریـان‌ ساخت‌ و کارهای‌ خـدماتی‌ در جریان‌ تکمیل‌)،

    ﺝ. کالای‌ ساخته‌ شده‌ و کالای‌ خریداری‌ شده‌ برای‌ فروش‌ ،

    ﺩ. مواد و کالای‌ در راه‌ (لازم‌ به‌ یادآوری‌ است‌ که‌ در شناخت‌ این‌ موجودیهـا، مقطـع‌ زمانی‌ انتقال‌ مالکیت‌ آن‌ باید ملاک‌ عمل‌ قرار گیرد) ،

    ه. سایر اقلام‌ مصرفی‌ (از قبیل‌ قطعات‌ ولوازم‌ یدکی‌ ماشـین‌ آلات‌ ، ملزومـات‌ و مـواد غیر مستقیم‌)، و

    و. اقلامی‌ که‌ به‌ طور معمول‌ و با توجه‌ به‌ شرایط‌ ایجاد شده‌ به‌ منظور فروش‌ نگهداری‌ می‌شود (از قبیل‌ ضایعات‌ تولید، داراییهای‌ ثابت‌ برکنار شده‌ و اقلام‌ اسقاطی‌).
٥٢ .  موارد زیر نیز باید افشا شود :

    الف‌. مبلغ‌ هزینه‌ کاهش‌ ارزش موجودیها ناشی‌ از اعمال قاعده اقل‌ بهای تمـام شـده و خـالص‌ ارزش فروش پس‌ از کسـر هرگونـه‌ افـزایش‌ ناشـی‌ از اعمـال قاعـده فـوق در مـورد موجودیهای انتقالی‌ از دوره قبل‌،

    ب. بهای تمام شده موجودیهاي فروش رفته‌ طی‌ دوره، و

    ج. مبلغ‌ موجودیهای مواد و کالا که‌ در وثیقه‌ بدهیهای واحد تجاري است‌ .

تاریخ‌ اجـرا

٥٣ . الزامات این‌ استاندارد در مورد کلیه‌ صورتهای مالی‌ که‌ دوره مالی‌ آنها از تاریخ‌ ١/١/١٣٨٠ و بعـد از آن شروع می‌شود، لازمالاجراست‌.

مطابقت‌ با استانداردهاي بین‌المللی‌ حسابداری

٥٤ . با اجرای‌ الزامات‌ این‌ استاندارد، مفاد استاندارد بین‌المللی‌ حسابداری‌ شـماره‌ ٢ بـا عنـوان‌ موجودیها نیز رعایت‌ می‌شود.